
مفهوم بدن در روانکاوی

در روانکاوی، هیچگاه سوژه ناخودآگاه را بدون بدنِ زنده در نظر نمیگیریم. سوژه، هم میتواند از خاطرات خود رنج ببرد (به طور فعالانه یا ناخودآگاه با آنها روبرو شود)، هم از بدن فانیاش رنج ببرد. سوژه به تنهایی و صرفاً اثر اسم دلالتی در حوزه زبان نیست. بالین روانکاوی خود هنگامی که با شکایات بدنی روبرو میگردد، یا وقتی مشاهده میشود که چگونه یک روایت خاص باعث ایجاد درد و رنج در سطح بدن شده است، این واقعیت که سوژه روانکاوی سوژه بدنی است را تأیید میکند. به عبارتی دیگر، نوع سوژهگی که در حوزه روانکاوی بدان رجوع میشود، یک واقعه بدنی است. حال در اینجا بدن روانکاوی و وقایع بدنی که در حوزه روانکاوی بدان پرداخته میشود را بحث میکنیم.
در میان روانکاوان رایج است که تأثیر روایت¬های اولیه – قبل و بعد از تولد سوژه – اثری بر پیوند اجتماعی بین سوژه و دیگری برجای می گذارد. چنین پدیدهای نمیتواند از وقایع بدنی کنار گذاشته شود. وقتی سوژه ای در مورد تاریخچه شخصی اولیه خود پرس و جو میکند تا از جایگاه خود در تمنای دیگری مطلع شود، معمولاً در بالین، روایت¬هایی پیرامون چند کلمه اول وی در روزگار کودکی، اولین قدم¬ها، دندان درآوردن یا مثلا اولین مدل موی او پیدا میشود. همه این¬ها اشاره به بدن روانکاوی یا یک تجربه بدنی از دید رانکاوی دارند. به عبارت دیگر، همیشه روایت¬هایی پیرامون تغییرات بدنی شکل میگیرند که حائز اهمیت هستند. از طرف دیگر، سوژه قبل از ورود به وادی زبان و خصوصیات آن، با یک دیگری دیگر سر و کار داشته است: بدنِ خودش با نیازهایی برای ادامه بقا، رشد و ضروریات¬اش. در ابتدا نیازها و هیجانات درک شده توسط کودک، او را غافلگیر میکنند و میتوانند باعث ناراحتی وی شوند. این تجربیات بدنی (زبان بدن)، به تازگی از سوی سوژه تجربه شده که به واسطه مداخلات مراقب از پس آن برخواهد آمد. این دیگری یعنی بدن، قانون زندگی خودش را دارد که میبایست به تسلط سوژه ناخودآگاه درآید در عین حالیکه تحت تأثیر گفتمان کلام قرار میگیرد.
ابتدا اجازه دهید معنی بدن امر خیالی را بررسی کنیم. هموستاز بدنی، که اساساً حالت بقا را دنبال میکند، به منظور حفظ تعادل کلی بدن، به تمام ارگانها و سیستم¬های حیاتی متکی است که بر اساس یک پایه فیزیولوژیکی دقیق تنظیم میگردد. همه تغییرات بدنی شامل رشد و یا حتی تحلیل، حکایت از یک نظم اساسی دارد که به یک هدف واحد متعهد است: زنده ماندن. تغییرات هورمونی و انتقال دهنده¬های عصبی در بدن انسان، به همراه تأثیرشان بر خلق و رفتار و یا بروز حس شعف در بدن مثلا حین برقراری رابطه جنسی، همگی اینها در حوزه بدن امر خیالی قرار دارند. همان بعدی از بدن که در علم پزشکی مورد موشکافی، تحقیق و بررسی قرار میگیرد. همچنین میتوان در این مفهوم از بدن، ذهن یعنی کارکرد مغز را که در حوزه روان¬شناسی مورد مطالعه قرار میگیرد، شامل دانست.
این در حالی است که در روانکاوی، ما درباره دیگرجنبه¬های بدن هم بحث میکنیم. اولین برخورد یک سوژه با تصویر بدن¬اش در فاز آینهای در حضور نگاه دیگری است. اینجا نقطهای است که سوژه شروع به شکل گیری حالت وجودی خود میکند. در این فاز است که بدن امر خیالی از نظم امر نمادین تاثیر میپذیرد. این همان نقطه¬ای است که بدن در آن ذهنی میشود و به سوژه ناخودآگاه اجازه میدهد تا به وجود بیاید و سفر شکل گیری خود را آغاز کند. بدن هر زن و مردی در جامعه بشری تحت تأثیر گفتمان دیگری زندگی میکند. دیگری زبان، که پیش از ورود سوژه به جهان وجود دارد، ساختار و نیز محل قرار گیری لیبیدو را به سطح بدن معرفی میکند. دیگری زبان (یعنی اسم دلالت) میان ژوئیسانس و بدنِ زنده یک سوژه واسطه است. به عبارت دیگر، زبان واسطه ورود ژوئیسانس به بدن است. بدنی که فقط پوسته¬ای خالی یا یک تصویر نیست. تسلیم شدن به اسم دلالت فالوس (به عنوان استعاره¬ای خالی از هر معنای خاص) در زبان، ژوئیسانس طاقت¬فرسا را سازمان میدهد یا به عبارتی آن را خنثی میسازد. در این صورت است که سوژه قادر میگردد به یک فرم قابل دسترس از ژوئیسانس (ژوئیسانس فالیکی) دست یابد و از زنده بودن خود لذت ببرد در عین حال که میداند در هر صورت بدنی فانی دارد. این شکل از ژوئیسانس اجازه میدهد تا سوژه تمنای خود را ایجاد کند. فقدان تسلیم به قانون نمادین باعث میشود که برخی از سوژه¬های روان¬پریش بدن خود را به عنوان یک ناخودی تجربه کرده یا احساس کنند که بدن آنها گاهی اوقات از خارج مورد حمله قرار میگیرد.
یکی دیگر از تأثیرات زبان بر روی بدن، ترتیب قرارگیری رانه است. ژوئیسانس به صورت رانه به بدن برمیگردد و به سوژه امکان میدهد از طریق واسطه بدن نوعی لذت (به عنوان پاداش فداکاری در مسامحه میان امر جنسیت و تمدن¬) بدست آورد. اما مفهوم دیگری نیز در روانکاوی برای درک معنای بدن داریم: بدنِ امر واقعی، بدن به عنوان یک “واسطه” برای تجربه لذت بردن در سطح رانه نه فقط ارضای غرایز. مازاد و تکرار از ویژگی¬ تجربه رانه است. به عبارتی، بدن امر واقعی فراتر از هموستاز “هوشمندش” ، شرایط فیزیو-پاتولوژیکیاش و تصویرش برای سوژه ناخودآگاه، اکنون واسطهای جهت لذت جستن از طریق چیدمان است. زبان نقش اساسی در شکل¬گیری آرایه رانه دارد. در واقع در کار فروید، رانه مفهومی است که میتواند به ما در درک بدن امرواقعی در روانکاوی کمک کند. در کار لکان در مورد گره برومین، بدن ام واقعی، در قلب ایده پردازی وی از سوژه (وجود متکلم) ، سمپتوم و ژوئیسانس قرار میگیرد. بدن امر واقعی بدنی است که علائم زبان را در ژوئیسانس تحمل میکند. از مرحله آینه¬ای به بعد، بدن دارای یک تصویر است، عینیت یافته و از آن مراقبت میشود. پس از آن گفتمان است که بدنِ دارای حیات را، در پیوندهای اجتماعی شرطی میکند. این در حالی است که بدنِ امر واقعی از گفتمان فراتر رفته و به طور مستقل با ژوئیسانس روبرو میشود. این سمپتوم است (اگر تشکیل شود) به عنوان یک رویداد بدنی ، که باعث میشود ژوئیسانس از طریق رانه برای یک سوژه قابل دسترسی باشد.
در روانکاوی، نه به دلیل هموستاز ارگانیک بدن است که بدن زنده پنداشته میشود، بلکه به این دلیل که سوژه شکلگیری خود را در زبان آغاز میکند. که البته این فرایند بدون بدن هیچ سوژهای دست نخواهد داد. از این منظر، ما مرده متولد میشویم و برای آنکه حیات یابیم، نیاز است تا بدن به تدریج تأثیر زبان بر روی ژوئیسانس را تجربه کرده و به واسطه آن شکل گیرد. در حقیقت، اینگونه نیست که سوژه صاحب بدنی باشد، بلکه این مالکیت را مدعی میشود. اولین تلاش برای مطالبه بدن با تعبیر زبان مادری بر اساس حدس و گمان آغاز میشود. زبان مادری یا ژوئیسانس اولیه یک موقعیت مبهم است که سوژه با ان متولد شده و لازم است تا موقعیت خود را در آن شکل دهد و راهی برای ادامه زندگی برای خود بیابد. اگرچه که این انتخاب نخستین (سمپتوم) میتواند بعدها در زندگی تغییر کند، اما در هر صورت وجود آن برای اینکه سوژه بتواند به حیاتش در کلام ادامه دهد، بس ضروری است.
